زهر این لحظه گیج ، می شود جای سر انگشت کثیف کودکی بر دیوار….
گوش کن .. دورترین مرغ جهان می خواند….. بارشی در راه است..
Posted in Uncategorized on ژانویه 31, 2008| 2 Comments »
زهر این لحظه گیج ، می شود جای سر انگشت کثیف کودکی بر دیوار….
گوش کن .. دورترین مرغ جهان می خواند….. بارشی در راه است..
Posted in Uncategorized on ژانویه 29, 2008| 2 Comments »
از سر صبح تا الان که بوق شغال هاست ، پشت سیستم سماق می کیدم وکار کر دم… پشتم تیر می کشه .. نمی دونم از فشار پاچه گیری دیروزه … یا کار زیا د امروز. خلاصه ، فک زدم که بگم زندم نگران نباشید … !
Posted in Uncategorized on ژانویه 27, 2008| 2 Comments »
امروز از اون روزها بود….یعنی از همون دیشب ، همه چی عالی ..، هوا ، سرما، راه ها ، اخلاق ان مرغی آدم ها… ! هنوز هم احساس می کنم دندان هام کنده… مراقب پاچه هایتان باشید…هاپ هاپ
Posted in Uncategorized on ژانویه 26, 2008| 1 Comment »
Posted in Uncategorized on ژانویه 24, 2008| 4 Comments »
مثل چایی داغه ….دایی چاقه ، ماهی هم تفلکی تابه ..!
Posted in Uncategorized on ژانویه 23, 2008| 3 Comments »
Posted in Uncategorized on ژانویه 23, 2008| 2 Comments »
Welcome to WordPress.com. This is your first post. Edit or delete it and start blogging!